دانشنامه
صفحه اول دانشنامه
اهل کاشانم؛ خانه ام اینجاست
دانشنامه ی کاشان ادای بخشی از دین من به زادگاهم کاشان است: اهل کاشانم؛ خانه ام اینجاست.
دانشنامه ی کاشان همچنین پاسخی به حسرتی و تحقق آرزویی است: این آرزو که روزی گروهی از تاریخ نگاران و فرزانگان و اندیشمندان ایران و کاشان گرد هم آیند و شرح احوال کاشان را - از نیک و بد، و شادی و اندوه- در کتابی حکایت کنند تا یادکرد و سپاسی باشد از هزاران هزار کاشانی، که به هزاران سال، زندگی نه چندان آسان را در این کرانه ی کویر تاب آوردند و ترک وطن نگفتند؛ بذر افشاندند؛ و درخت نشاندند و خانه برپا کردند و به هنر و صنعت کوشیدند؛ و با وجود همه ی بادهای مخالف، به سرسختی و شکیبایی و بزرگواری ماندند، و با حضور خود، کاشان را در کتاب تاریخ جهان ماندگار ساختند.

از آن دین بزرگ به کاشان سخن نمی گویم که راز دل هرکاشانی است، و وصف ناپذیر است و ناگفتنی. اما برای این آرزو حجت و بهانه ای دارم: از سالها پیش این دریغ و اسف همواره با من بود که کاشان عزیز ما - این دختر خجول کویر - پنداری از شرم و حیا و فروتنی، در کتاب تاریخ ایران، نادیده و ناشناخته مانده است. البته فرش کاشان هنوز هم از صاحبدلان دل می برد؛ گلاب قمصرش نیز، هرآن کس که قدر گل بداند پیمانه پیمانه می خرد. اما کاشان تنها فرش و گلاب نیست.

هربار که گذارم به تپه های سیلک افتاده است، با خود گفته ام: «بهوش باش مرد! نه هزار سال تاریخ ناگفته، زیر پای تو خفته و نهفته است؛ همین جا، زیر همین خاک...» می گویند که سیلک نخستین زیستگاه آدمی بر عرصه ی نجد ایران بوده است. پس شرح احوال کاشان می باید در نخستین صفحات کتاب تاریخ ایران بیاید. من ایران را نخست از پنجره ی کاشان به تماشا نشستم و شناختم و هماره این آرزو بر دلم بود که آن پنجره را به روی تماشاگران دیگری نیز بگشایم تا در روایت تبارنامه ی کاشان، حکایت دلکش آن وسعت بیکران باستان را بخوانند که نامش ایران است و کاشان تنها بخشی از آن سامان است. من در این سامان زاده شده ام؛ از عصاره ی خاک آن رشد و نمو یافته ام؛ بر سر چشمه سارهایش به تماشای گذر عمر نشسته ام؛ در کوچه ها و پس کوچه هایش در پی پیری دویده ام؛ در مسجدهایش نماز گزارده ام؛ و هربار که صباحی چند از آن دور شده ام دلم را حتی در کویرهایش جا گذاشته ام و مشتاقانه به سویش بازگشته ام. دانشنامه ی کاشان شرح و ثمره ی این اشتیاق است و هدیه ای به مشتاقان.

اکنون که به لطف خداوند آن حسرت دیرین پاسخ شایسته ی خود را یافته، و آن آرزوی شیرین سرانجام به تحقق پیوسته است، پیش از هر سخن دیگر، می باید به این نکته ی دلپذیر اشاره کنم که دانشنامه ی کاشان ثمره ی فضل و دانش و تلاش و کوشش صمیمانه ی گروهی از برگزیدگان و نخبگان و عرصه ی قلم و نگارش و پژوهش در سرزمین ماست که هریک در رشته ی خود یگانه ای نامدار است. بی شک از الطاف خداوندی بود که این نام آوران دعوت مرا پذیرفتند و کار سترگ نگارش و تدوین مقالات دانشنامه ی کاشان را - که در بیش از ده مجلد منتشر خواهد شد - به انجام رسانیدند. بی یاری صادقانه ی این فرزانگان و دلباختگان ایران، دانشنامه ی کاشان هرگز باز آرزو و رویا به حقیقت نمی پیوست. به شکرانه ی این نعمت، همگان را یکایک منت دارم و خدا را سپاس می گزارم.

گردآوری و تدوین مقالات دانشنامه ی کاشان و تمهید و تدارک وسایل انتشار آن چند سالی مایه ی حلاوت عمر و زندگانی من بود. البته کمال مطلوب آن بود که چند سالی دیگر نیز بر سر اکمال آن صرف شود. می دانم که آنچه تقدیم می شود هنوز هم تحفه ی شتاب آلود درویش است و نه بیش؛ اما عقل صلاح اندیش به سرنوشت محتوم فراپیش اشاره ها دارد و درنگ بیشتر را صواب نمی داند ، که زمانه را وفا و عمر را بقایی نیست. وانگهی، آن کس که بدین عمر و فرصت کوتاه به کمال برسد کیست.پیش از ما نیز، بزرگانی چند به روایت حدیث و سرگذشت کاشان و کاشانیان همت گماشته اند. سعی شان مأجور باد. هیأت نویسندگان دانشنامه ی کاشان از نوشته های آن بزرگواران پیشگام توشه ها برگرفته اند و همگان را سپاس می گزارند. اما آن گامهای بلند پیشگامان و این گام کوتاه ما هنوز هم نخستین گام است. بی شک تقدیر دانشنامه ی کاشان آن است که به انتظار تنقید و تصحیح و تکمیل بنشیند. باشد که جویندگان دیگر، دلیرتر و چابکتر و تواناتر از ما از راه برسند و از کاستیهای دانشنامه ی کاشان بکاهند که در این عرصه، کار آخر را هیچ کس تمام نخواهد کرد.

بی شبهه از خوش اقبالی من است که دانشنامه ی کاشان پیش از تولد خود مایه ی تولد و بنیانگذاری «بنیاد فرهنگ کاشان» شد. مقدمش خجسته باد و خدماتش پیوسته و مدام. از هم اکنون دلم را به این امید و انتظار خوش می دارم که بی شک تاریخ و سرگذشت هر ملت و هر قومی هرگز راه صاف و همواری نیست: افتادنها هست و برخاستنها؛ نشیبها هست و فرازها؛ و هرکس از ظن خود در آینه ی تاریخ می نگرد. پس درباره ی هر واقعیت یا هر شخصیت تاریخی تعبیرها بسیار است و تفسیرها نیز. و حقیقت - اگر هرگز به دست آمدنی باشد - تنها از قیاس دیدگاهها و تعبیر و تبیین ها گوناگون چهره خواهد نمود. دانشنامه ی کاشان نیز چنین است و البته هر نویسنده ای مسئول و پاسخگوی نوشته ی خویش است. اما دانشنامه ی کاشان به هیچ وجه سخن آخر نیست؛ جای سخنهای تازه در این کتاب همیشه خالی است و هرکتاب تاریخ - اگر راستگو باشد - همواره چند صفحه ی سفید نیز دارد: ادای دینی به آیندگان و اهدای فرصت داوری به آنان.
و اینک دانشنامه ی کاشان: پاسخ عمری به حسرتی و آرزویی؛ آرزویی به درازای عمری.

دانشنامه ی کاشان ادای بخشی از دین من است به ایران: وطنم، پناهگاه زندگیم، آرامگاه پدرانم، زادگاه فرزندانم. امیدوارم که دیگران نیز دین خود را ادا کنند. اهل ایرانیم؛ خانه ی دلمان اینجاست.

حسین محلوجی
کاشانیان نامدار به روایت آلبومخانه کاخ گلستان
بنیاد فرهنگ کاشان کتابی در قطع رحلی بزرگ، کاغذ گلاسه، تمام رنگی، در 576 صفحه با عنوان کاشانیان نامدار به روایت آلبومخانه کاخ گلستان منتشرکرده است. این کتاب شامل عکس‌های بزرگان کاشان است که در دوره قاجاریه در دربار صاحب مشاغل و سمت‌های مهم بوده‌اند، یا در عرصه‌های هنری و فرهنگی و ادبی به مراتب بالا دست یافته ‌بوده‌اند.
بنیاد فرهنگ کاشان منتشر کرد
کتاب فراز و فرود کاشان به روایت دیگران مجموعه‌ای است از نوشته‌های بیگانگانی که به ایران سفر کرده‌اند و در این سفرها از کاشان نیز گذشته‌اند و درباره این شهر و نقاط جغرافیایی پیرامون آن مطالبی نوشته‌اند: سفیران و ماموران سیاسی، مستشاران نظامی، بازرگانانی که....
من هم باستان‌شناس شدم! (چاپ دوم: ۱۳۸۹)
من هم باستان‌شناس شدم! عنوان کتابی است اثر تانیا گیرشمن، همسر رومن گیرشمن باستان‌شناس شهیر فرانسوی، که سال‌ها به همراه همسرش در محوطه‌های باستانی ایران به کاوش و پژوهش پرداخته است.
آریاییان، مردم کاشی، اَمَرد، پارس و دیگر ایرانیان
آریاییان، مردم کاشی، اَمَرد، پارس و دیگر ایرانیان عنوان جلد سه و جهار دانشنامه کاشان است که به همت بنیاد فرهنگ کاشان در سال 1382 منتشر شده‌است.